رمان ملت عشق

رمان ملت عشق

رمان ملت عشق

 

این رمان شامل دو روایت هست که هر دو به صورت موازی باهم جلو میرن ، یکی از این داستان‌ها در سال ۲۰۰۸ در امریکا و دیگری در قرن هفتم در قونیه اتفاق می‌افتد.

 

نام رمان : رمان ملت عشق

نویسنده : الیف شافاک

مترجم: ارسلان فصیحی

تعداد صفحات : 511 صفحه

ژانر : رمان عاشقانه

تاریخ : 2009

رمان ملت عشق

داستان اول کتاب مربوط به اللا روبینشتاین است که در بوستونِ آمریکا زندگی می‌کند. اللا یک همسر و مادر است که همه زندگی خود را صرف خانواده و رابطه زناشویی کرده است.

استان دوم رمان، ماجرای همین رمانی است که به اللا داده می‌شود، یعنی داستان کتاب ملت عشق. ملت عشق در واقع رمانی در مورد عشق مولانا و شمس تبریزی است که در قرن هفتم اتفاق می‌افتد. رمان ملت عشق در ۴ بخش نوشته شده است:

  1. خاک – پدیده‌های عمیق، آرام و جامد زندگی
  2. آب – پدیده‌های سیال و جاری و متغییر زندگی
  3. باد – پدیده‌های ترک‌کننده و کوچنده زندگی
  4. آتش – پدیده‌های سوزاننده، ویران‌کننده و نابودکننده زندگی

 

قسمتی از رمان :

سنگی را اگر به رودخانه‌ای بیندازی، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی می‌شکافد و کمی موج بر می‌دارد. صدای نامحسوس «تاپ» می‌آید، اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم می‌شود. همین و بس.
اما اگر همان سنگ را به برکه‌ای بیندازی… تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیق‌تر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک، آب‌های راکد را به تلاطم در می‌آورد. در جایی که سنگ به سطح آب خورده ابتدا حلقه‌ای پدیدار می‌شود؛ حلقه جوانه می‌دهد، جوانه شکوفه می‌دهد، باز می‌شود و باز می‌شود، لایه به لایه. سنگی کوچک در چشم به هم زدنی چه‌ها که نمی‌کند. در تمام سطح آب پخش می‌شود و در لحظه‌ای می‌بینی که همه جا را فرا گرفته. دایره‌ها دایره‌ها را می‌زایند تا زمانی که آخرین دایره به ساحل بخورد و محو شود.

 

 

…………………………………………………………..

…………………………………………………………..

 

دانلود رمان

قسمت دیگر از داستان

رمان ملت عشق

 

هر انسانی به کتابی مبین می‌ماند در جوهره‌اش؛ منتظر خوانده شدن. هر کدام از ما در اصل کتابی هستیم که راه می‌رود و نفس می‌کشد. کافی است جوهره‌مان را بشناسیم. فاحشه باشی یا باکره؛ افتاده باشی یا عاصی، فرقی نمی‌کند؛ آرزوی یافتن خدا در قلب همه ما، در اعماق وجودمان پنهان است. از لحظه‌ای که به دنیا می‌آییم، گوهر عشق را درونمان حمل می‌کنیم. (کتاب ملت عشق – صفحه ۱۷۲)

عشق خدا به دریا می‌ماند. هر انسانی به قدر ذاتش از آن آب برمی‌دارد. این‌که هر کسی چقدر آب برمی‌دارد به گنجایش ظرقش بستگی دارد. یکی ظرفش خمره است، یکی دلو، یکی کوزه، دیگری پیاله. (کتاب ملت عشق – صفحه ۲۳۸)

 

 

خرید رمان ملت عشق

 

 

 

منبع : سایت بزرگ کافه بوک

 

 

دانلود رمان بگذار عاشقت باشم

دانلود رمان بگذار عاشقت باشم

1 Trackbacks & Pingbacks

  1. رمان ربه کا - دانلود و معرفی رمان های مختلف از سایت رمان خوان ها

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*