رمان آوای نگاهت

رمان آوای نگاهت

دانلود رمان آوای نگاهت

 

چشمهایم را باز کردم..مثل هر روز و هر ماه و هرسال..تاریکی مطلق به روی چشمهایم…………

 

نام رمان : رمان آوای نگاهت

نویسنده : زهرا علیپور (گیسوی بهار)

طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده

تعداد صفحات : 235 صفحه

ژانر : رمان عاشقانه

تاریخ : بهمن ماه 1396

دانلود رمان آوای نگاهت

قسمتی از رمان :

 

-تو اینجا چه غلطی می کنی آشغال؟تو االن باید توی سگدونی باشی.این اتاق واسه آشغالی مثل تو حیفه.
اشکام روونه گونه هام شدم..کی سد اشکام محکم تر می شد تا من انقدر بی اراده نبودم و ثانیه به ثانیه اشکم لب
مشکم نبود؟
نمی دونستم چجوری باید سینای عصبی رو توصیف کنم منی حتی نمی دونم سینا چه شکلیه که باز بخوام نقشش
رو تو ذهنم هک کنم..
من چیزی نمی دیدم..چرا؟
فقط کاش خدا گوش هایم رو هم از من می گرفت..شنوایی که نباشد زبان هم نیست..پس نه می شنیدم و نه می
دیدم و نه حرف می زدم..
نشنونم که تحقیرم می کنن..

 

 

…………………………………………………………..

…………………………………………………………..

 

دانلود رمان

قسمت دیگر از داستان

رمان آوای نگاهت

 

 

خیلی خوشحال..قرار بود تا یک ماه دیگر شاهد دنیا اطرافم باشم..
شب شده بود که هوس کردم کمی تو باغ عمه قدم بزنم و از بوی طبیعت لذت ببرم..دریا کوچولو هم خواب بود..نمی
توانستم از او کمک بگیرم..با کمک دیوار در اتاق را باز کردم و آرام آرام به کمک نرده ها از پله ها عبور کردم..
به درب خروجی سالن که رسیدم…در را باز کردم و با احتیاط خارج شدم..زیاد اینجا را بلد نبودم پس تا همینجا روی
پله های ویال کافی بود..روی پله های مرمری نشستم و دستانم را در آغوش گرفتم و تند تند بازدمم را بیرون می
فرستادم و هوای تازه به ریه هایم می فرستادم..
مدتی که گذشت خواستم برم داخل سالن که..صدای خش خشی ترسی بر دلم انداخت..متعجب و نگران به سیاهی
مطلق رو به رویم خیره بودم..مگه ترسناک تر از سیاهی هم داشتیم؟
با نگرانی از جایم بلند شدم..صدای خش خش از سمت راست می امد.

 

 

 

دانلود رمان آوای نگاهت       با فرمت پی دی اف

 

 

منبع : سایت رمانکده

 

دانلود رمان اشک نقره ای

رمان اشک نقره ای

1 Trackbacks & Pingbacks

  1. رمان بانوی عمارت - دانلود رمان های عاشقانه از سایت بزرگ رمان خوان ها

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*