رمان دلباخته
دانلود رمان دلباخته عشقى بین رادوین و آنلى که با مخالفت شدید پدر دختر مواجه مى شوند و دختر را مجبور به ازدواجى اجبارى مى کنند. اما زندگى روزاى قشنگى رو توى صندوقچه گذاشته که بعد از پایین و بالاهاى ادامه مطلب
دانلود رمان دلباخته عشقى بین رادوین و آنلى که با مخالفت شدید پدر دختر مواجه مى شوند و دختر را مجبور به ازدواجى اجبارى مى کنند. اما زندگى روزاى قشنگى رو توى صندوقچه گذاشته که بعد از پایین و بالاهاى ادامه مطلب
دانلود رمان دخترک دلم برایِ دخترکِ درونم تنگ شده ،دخترکی که بایک لواشک و عروسک ، ذوق می کرد یا دغدغه ی روزانه اش ، رنگِ لاکِ ناخون هایش بود ، همان دخترکی که خنده هایش ؛ کودکانه و نگاهش ادامه مطلب
دانلود رمان آسمان آبی دلم داستان رمان آسمان آبی دلم درباره ی دختر خود ساخته ای است به نام ریحانه رفیعی؛ که بعد از مرگ مادرش، درگیر مشکلات زیادی می شود…… نام رمان : رمان آسمان آبی دلم نویسنده ادامه مطلب
دانلود رمان غرور شکستم در مقابل غرورت الینا دختری با جسه ی خیلی ظریف و قدی کوتاه، که به خاطر شش ماهه بودنش و حمایت نشدنش از طرف پدر، خیلی کوچک مانده…… نام رمان : رمان غرور شکستم در ادامه مطلب
دانلود رمان طعم تلخ تنهایی سوگل دختری آرام و منزوی که بر خالف میل باطنیش با پسری ازدواج می کنه که ذره ای از محبت و احترام بهره ای نبرده ………. نام رمان : رمان طعم تلخ تنهایی نویسنده ادامه مطلب
رمان شیرینی اسیری بدون حضور خدا جایی نرو به خیالت که به آبادی میرسی …؟ نه رفیق … چراغی که در سیاهی می درخشد چشم گرگ است … دوتا دوست که تنهان…خیلی تنها…یه روز سر از خانه ای که در اونجا ادامه مطلب
رمان دختر طلاق مدرسه که تعطیل شد با تنها دوستم میشا راه با زگشت رو در پیش گرفتیم همیشه باهام برمیگشتیم خونه . آهو امروز خیلی خوب بود چقدر خوش گذشت با اون خیاطی کردن حرفه ایت خوب سمانه رو ادامه مطلب
رمان اﻣﺎﻧﺖ ﻋﺸﻖ بازم مثل هر روز صداي مامان پیچید تو گوشم شراره شراره پاشو دختر نکنه می خواي تا لنگ ظهر بخوابی ؟ پاشو مدرست دیر شد ……. نام رمان : رمان اﻣﺎﻧﺖ ﻋﺸﻖ نویسنده : فریده شجاعی ادامه مطلب
دانلود رمان سرنوشت آریانا از کجا شروع کنم؟ از چشمان مشکیه او؟ یا از سختی های زندگی ام؟ از کجا بگویم برایت؟ این رمان بی پایان است… خلاصه رمان : رمان راجع به دختری بلند پرواز و شوخ و خوش ادامه مطلب
دانلود رمان شراب تلخ پلک های تبدارم رو روی هم گذاشتم و سرم رو به پشتی صندلی تکیه دادم. سعی کردم اتفاقات چند دقیقه پیش رو از ذهنم پس بزنم ولی مگه ممکن بود! ضربان قلبم به اوج رسیده بود ادامه مطلب