رمان انتقام به ارزش خون
دانلود رمان انتقام به ارزش خون چشمانش را به آرامی و البته به سختی باز کرد ،کمی که گذشت همه چیز در ذهنش نقش بست ….آن شش نفر ، درگیری بین آنها ،خوردن خون دختری به اسم هلیا ، ادامه مطلب
دانلود رمان انتقام به ارزش خون چشمانش را به آرامی و البته به سختی باز کرد ،کمی که گذشت همه چیز در ذهنش نقش بست ….آن شش نفر ، درگیری بین آنها ،خوردن خون دختری به اسم هلیا ، ادامه مطلب
دانلود رمان آوای نگاهت چشمهایم را باز کردم..مثل هر روز و هر ماه و هرسال..تاریکی مطلق به روی چشمهایم………… نام رمان : رمان آوای نگاهت نویسنده : زهرا علیپور (گیسوی بهار) طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده ادامه مطلب
دانلود رمان اشک نقره ای عاشقانه قدم میزنم و برگ برگ گذشته را ورق میزنم و هر چه میگردم از او اثری نیست و انگار قرار است سرنوشت به تلخی بگذرد و هیچکس نداند و از کیست و از ادامه مطلب
دانلود رمان عشق من بمان سارا که دختر آزاد و بی قید و باریه برای فرار از خواستگارش از روی جهالت و شیطنت هاش وارد یه عشق و علاقه ی ناخوسته میشه و در این راه با سختی های ادامه مطلب
دانلود رمان در حسرت دیدار تو آواره ام به رسم هر سال با نزدیک شدن ماه محرم امیر و عباس با بچه ها مشغول آماده سازی مسجد محله شان برای عزاداری بودند………… نام رمان : رمان در حسرت ادامه مطلب
دانلود رمان کافه فریاد احساس های ما بایکدیگر فرق داشت آری از همان ابتدا این من بودم که ستایشش میکردم این من بودم که داشتنش را با بندبند وجودم احساس میکردم …… نام رمان : رمان کافه فریاد ادامه مطلب
دانلود رمان آیه ی فراموشی یه داستان تلخ،درباره پسری تلخ تر… پسری بلند پرواز که آرزوهای خیلی زیادی داره…آرزوهایی که از نظر خیلی ها، زیاد هم دست نیافتنی نیستن! اما واسه پسر قصه تقریبا محاله….. نام رمان : ادامه مطلب
دانلود رمان دربند تو آزادم عشق در قلب دخترک جوانه میزند… آنجا که دل پسرک گرفتار معشوقهای دیگر است… عشقی ناب و عمیق… دخترک تلاش میکند فراموش کند اما… اتفاقی باعثِ عمق گرفتن آن عشق میشود… اما سوال اینجاست ادامه مطلب
دانلود رمان سنگدل های دوست داشتنی گلی بعد از سالها یزدان رو پیدا می کنه ، یزدانی که خیلی بهش نزدیک بود ! ولی یه چیزهایی این وسط تغییر کرده و چیزهایی هنوز ثابتِ ! اما گلیِ ما بدجور ادامه مطلب
دانلود رمان الفبای دوست داشتن کتاب هایی را که به دیبا امانت داده بود را در کتاب خانه اش می گذاشت که مهتاب خانم مادرش در اتاقش را زد و گفت:میتونم بیام تو؟ ژاکلین در حالی که آخرین کتاب ادامه مطلب