دانلود رمان تاریخ برلیان
اجازه دادند که یکم ازشون دور باشم،هیچ وقت نفهمیدم که چرا من تنها نباید بیرون برم؟
نام رمان : رمان تاریخ برلیان
نویسنده : شادی
طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده – mahsaalef
تعداد صفحات : 360 صفحه
ژانر : رمان عاشقانه
تاریخ : ……….
قسمتی از رمان :
صورتم طرف همون جلویی بود که برگشته بود سمتم »! بامن چیکار دارین آشغالا؟ ولم کنید برم «: عصبانی برگشتم سمتش و گفتم
سر و صدا کنی از همین جا پرتت میکنم «: ولی مخاطبم همشون بودن. همون پسر جلویی چشای سبزشو درشت کرد و گفت
» . بیرون
و به پنجره اشاره کرد.خنده مسخره ای کردم و عصبانی تر از قبل با آرنج توی شکم سمت چپی کوبیدم و با مشت توی صورت
سمت راستی که آخشون بلند شد.
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
قسمت دیگر از داستان
رمان تاریخ برلیان
روم و ازش گرفتم و به بیرون از ما شین خیره شدم.خب حالا چیکار کنم؟باید یه جوری فرار کنم!ولی چجوری خدا میدونه.والا آخه
کم که نیستن،چهار تا غولن.اِاِاِاِ پسره احمق به من میگه بخواب،همین الان خواب بودم بیدارشدم،بابا خرسم وقتی بیدار میشه
دوباره همون موقع نمی خوابه که من بخوابم.همین جورکه غر میزدم چشمام گرم شد و به خواب رفتم.. .
با دیدن یه خواب وحشتناک از جام پریدم که همون موقع سرم بایه چیزی برخورد کرد.کم کم از شوک بیرون اومدم و متوجه
شدم اون موقعی که خواب بودم ولو شده بودم روی پسر مهربون و حالا که از خواب پریدم سرم که روی شونش بوده محکم با
سرش برخورد کره و الان هردو داغون شدیم.پسر مهربون سرشو گرفته و اخم کرده،منم اخمامو کشیدم توهم و رومو ازش گرفتم .
+عجب پررویی هستی تو،زدی پسر مردم رو داغون کردی بعد اخمم میکنی ؟
دانلود رمان تاریخ برلیان با فرمت پی دی اف
منبع : سایت رمانکده
………………………
Leave a Reply