دانلود رمان پیغام عشق
این زندگی پر از سر و صداست، شاید برای همین است، که وقتی عشق می خواهد پیغام بفرستد، به ما دیر می رسد یا که پیغام اشتباهی به قلبمان می رسد.
نام رمان : رمان پیغام عشق
نویسنده : مهدیه رزازپور
طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده
تعداد صفحات : 460 صفحه
ژانر : رمان عاشقانه
تاریخ : ……….
قسمتی از رمان :
چطو اون می تونه هر چی می خواد به من بگه اما من نتونم!! دیگه فهمیدم بود که مامان من رو دوست نداره. حاال بابا بی طرف بود، صوفیا هم که دشمن بود.
دریا هم خواهر داره اما مثل صوفیا حیوون نیست خواهرش. این اتاق تنها جایی بود که احساس آرامش داشتم، این تخت پناهگاهم بود، این بالشت مرحم اشک ها و
رازهایم بود.
الکی الکی یک هفته از دیدار دوستام محروم شدم. اما خوب می تونم توی این مدت درس بخونم، تازه با گوشی هم با بچه ها در ارتباط باشم. باز خوبه یه بستنی خوردم تا امشب گرسنه سر روی بالشت نزارم. باید کنکور رو عالی بزنم تا یه رشته ی خوب یه شهر دیگه قبول بشم، من باید از این خونه برم تا قاتل صوفیا نشدم.
بچه تر که بودیم رابطه مون با هم بهتر بود. آهی کشیدم، بلند شدم و لباس هایم رو عوض کردم. گوشی رو به شارژ زدم، روی تخت دراز کشیدم، نکته ی مثبت اینجا بود که پریز برق کنار تختم بود. دو تا گپ داخل تلگرام داشتم، یکیش چهار نفر و اون یکی هشت نفره. داخل گپ چهار نفر فرستادم.
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
قسمت دیگر از داستان
رمان پیغام عشق
از اتاق بیرون رفت؛ دلم برای بردیا بیشتر می سوخت، برای اون سخت تر بود که با خیانت مامانش کنار بیاد، برای
اونم دردناک و وحشتناک بود که بی رحمی و خیانت باباش رو هضم کنه؛ یعنی االن جدی جدی بردیا داداشم شده
بود!!!! نفسی کشیدم، از همون شبی که بردیا رو دیدم، حس کردم با قلبم آشنایی داره، حس کردم به قلبم وصله،
پوزخندی زدم، حسی که بهش داشتم خواهرانه بود، اما من عاشقانه برداشت کردم؛ االن هویت ها تغییر کرده بود،
بابام شده دایی ام، مامانم شده زن دایی ام، عشقم شده داداشم. کسی که قرار بود پدر شوهرم باشه، الان پدرم، مادر…..
دانلود رمان پیغام عشق با فرمت پی دی اف
منبع : سایت رمانکده
Leave a Reply