رمان ولی من دوسش دارم

رمان ولی من دوسش دارم

دانلود رمان ولی من دوسش دارم

 

مانیا دختری آرام و از جنس احساس، سپهر پسری شر و شیطون از قشر فقیر ،
این دو عاشق می شونه، یک عشق زیبا و پر شور و اشتیاق
اما پدر مانیا چگونه قبول کند که یک دانه دختر زیبایش با پسری آس و پاس مثل سپهر ازدواج کند
و این گونه است که دوری و سختی های این دو عاشق در راه عشق شروع می شود…
دلم بهانه تو را دارد…
تو می دانی بهانه چیست ؟
بهانه همان است که شب ها خواب را از چشمان خیس من می دزدد .
بهانه همان است که روزا میان انبوهی از آدم ها چشمانم را پی تو می گرداند.. .
بهانه همان صبریست که به لبانم سکوت می دهد تا گلایه ای نکنم از نبودنت.. .

 

نام رمان : رمان ولی من دوسش دارم

نویسنده : حمیرا خالدی

طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده – z.sepehri

تعداد صفحات : 232 صفحه

ژانر : رمان عاشقانه

تاریخ : ……….

دانلود رمان ولی من دوسش دارم

قسمتی از رمان :

دختر بدون این که نگاهی به من بندازه ممنونی گفت. با نا امیدی از میز دور شدم؛ امیدوار بودم یه بار دیگه سرش رو بلند کنه تا
بتونم اون چشم های آبی و دل ربا رو دوباره ببینم ولی.. .
با اینکه داشتم کارهام رو انجام می دادم اما تموم حواسم پیش اون دختر موطلایی گوشه ی کافی شاپ بود .
دختر بعد از خوردن کیک و قهوه اش، پول رو حساب کرد و به آرومی و مثل یه نسیم ملایم از کافی شاپ خارج شد .
نگاه من اما تا خارج شدن از کافی شاپ و دور شدنش بدرقه ی راهش بود .
نمی دونستم چرا نگاهم هر بار پی این دختر بود؛ شاید بخاطر زیبایی و آرامش خاصی که توی حرکاتش بود، اینطور مجذوبش
شده بودم .

 

…………………………………………………………..

…………………………………………………………..

دانلود رمان

قسمت دیگر از داستان

دانلود رمان ولی من دوسش دارم

 

نفس عمیقی کشیدم و هوای تازه رو به داخل ریه هایم فرستادم. با لبخند به باغ سرسبز و پوشیده از چمن و درخت های زیبا
نگاه کردم. دور تا دور باغ به شکل زیبایی گل کاری شده بود، یک استخر بزرگ با آبی زلال و تمیز سمت چپ حیاط، یک فواره
ی کوچیک وسط حیاط و در کنارش آلاچیق بزرگ با کباب پز بود .
از تموم اون خونه ی بزرگ، حیاطمون رو بیش تر از همه دوست داشتم. حس خوبی رو به بهم می داد؛ حس تازگی و نشاط .
از راهی که سنگ فرش شده بود و به پله های خونه منتهی می شد، می گذشتم که رضا آقا، باغبان خونه رو دیدم. راهم رو کج
کردم و به سمتش رفتم. کنارش ایستادم .
-سلام رضا آقا، دارید چیکا ر میکنید؟
پیرمرد سرش رو بلند کرد و با مهربونی گفت: سلام دخترم، راستش این گل ها رو تازه این جا کاشتم، داشتم آب می دادمشون.
بنظرت چطورن؟ قشنگن مگه نه ؟

 

 

 

 

 

 

دانلود رمان ولی من دوسش دارم با فرمت پی دی اف

 

 

 

منبع : سایت رمانکده

 

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*