دانلود رمان مرکا
سرنوشت او برمی گردد و.. .
نام رمان : رمان مرکا
نویسنده : عاطفه نیک طلب
طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده
تعداد صفحات : 788 صفحه
ژانر : ………
تاریخ : ……….
قسمتی از رمان :
خوب، فکر کنم بیشتر شما می دونید که مهیار برای چی برگشته !
سرم چرخید و به مهیار که با خونسردی داشت به عمو نگاه می کرد خیره شدم. و بعد به یارا که انگار او هم تعجب کرده بود و بی
خبر بود… نگاهم چرخید روی یوتاب که همانند گُلی که چند روز است به آن آبی نرسیده، پژمرده شده بود و ناراحت بود. به ترگل
نگاه کردم. چهره ی او هم خونسرد بود و همینطور افراد حاضر در خانه !
انگار در آن جمع فقط من و یارا بودیم که دلیل برگشتن مهیار را نمی دانستیم! به دهان عمو زل زدم که گفت :
-یوتاب خانم، لطفا بیارینش .
یوتاب با سستی از جا بلند شد و به سمت اتاقی که زمانی نام اتاق کار بابا را به یدک می کشید، رفت. منتظر به جمع نگاه کردم و
بعد به یارا… یارا که سنگینی نگاهم را حس کرد، نگاهش را به من دوخت و اخم کوچکی کرد و لب زد :
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
قسمت دیگر از داستان
دانلود رمان مرکا
-این… که وصیت نامه ی پدر خدابیامرز منه… گفته شده که نوه ی بزرگ خانواده برای گرفتن سهم الارثش باید ازدواج کنه…
البته این فقط خواسته ی میعاد نبوده… خواسته ی همه بزرگای فامیله. همون طور که می دونید میعاد پسر بزرگ خانواده بود و
داراییش از همه به نسبت بیشتر بود.
و بعد از میعاد هم من بیشترین ثروت رو تو کل فامیل دارم. پس حق داریم که بخوایم این
ثروت تو فامیل بمونه !
کمی گیج شدم.
و البته بهت را از یاد نبرم! نگاهم چرخید روی مهیار. مهیار هنوز خونسرد بود… اما همه بهت زده بودند. محمود ادامه داد :
-در ضمن تا ازدواج نکنه چیزی بهش نمی رسه و.. .
نگاه دقیقی به همه انداخت و گفت: و ازدواجش حتما باید فامیلی باشه چون تمام این ارثیه باید داخل فامیل بمونه و نباید با
شخص غریبه ا ی ازدواج کنه !
جمع در سکوت عجیبی فرو رفت. ازدواج فامیلی برای حفظ دارایی خانوادگی ؟ اولین بار بود که چنین چیزی را می شنیدم! در
خانواده مان هم خیلی کم پیش می آمد که ازدواج فامیلی صورت بگیرد و حالا..
دانلود رمان مرکا با فرمت پی دی اف
منبع : سایت رمانکده
Leave a Reply