دانلود رمان فریبکار مرگ
من دخترے هستم از جنس سنگ
سنگی بدون نفوذ
بدون شکستگے یا شکافتگے
من فریبکارم، همان فریبکاری کہ در پے قتل توست
آرے من همان دختر سنگدلے ام که مشکلات کمرم را خم نکرد
مشکلات، مرا تبدیل به فولاد کرد سخت و محکم
من انتقام می گیرم انتقامی از جنس فریبکاری…
هر شکست، مقدمه ای برای پیروزے ام شد
و حال…
یقین دارم کہ موفق خواهم شد.
نام رمان : رمان فریبکار مرگ
نویسنده : آریانا عاشوری زاده
طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده
تعداد صفحات : 82 صفحه
ژانر : ………
تاریخ : ……….
قسمتی از رمان :
این نقشه ها کاملاً دقیق و برنامه ریزی شده اند، یکی از چاقو های تیز و برنده ام رو از کشوی میز کارم برداشتم و
دستم رو زیر نور زرد رنگ آپاژور بردم و چاقو رو محکم روی کف دستم کشیدم.
اوف خفیفے گفتم و لذت وصف نشدنیه درد رو با تمام وجود احساس کردم، این درد برام عین گاز گرفتن مورچہ
مے مونہ دردے کہ من تحملش کردم بدتر از این هاست.
حالا هشت تا خط روی کف دستم ایجاد شده بود و این هشتمین شکارم بود باید مثل قورباغه ای گرسنہ که پروانہ
و حشرات می گیره اون رو ببلعم نباید از دستم فرار کنہ…
دستم رو مشت کردم که خون کف دستم قطره قطره و آروم روی عکس پسر مے چکید از نظر قیافه بدک نبود اما به
دل من ننشست.
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
قسمت دیگر از داستان
دانلود رمان فریبکار مرگ
صداش جون تازه ای گرفت و گفت: ای جون آخر شب! حله فردا ساعت یک شب پارک ارغوان می بینمت.
-حله عزیزم!
و تماس رو قطع کردم چه بیچاره بود، نمی دونست فردا شب، شب مرگشه، نه شب…!
هه زخم روی دستم عمیق بود و دردش بهم آرامش می داد عین آدم هایی شده بودم که چیزی مصرف کردن اما
مصرف من نه تریاک بود، نه حشیش، نه بنگ، نه هروئین، نه گُل، بلکه درد بود، درد آرامش خاصی بهم می داد.
عکس پسره رو بدون تردید پاره کردم و توی سطل آشغال انداختم اینجور پسر ها متعلق به همین جا هستن، سطل
آشغال!
پسر هایی که با ابروی دختر ها بازی می کنن جاشون همین جاست.
با صدای تقه ای که به در زده شد سریع لامپ آپاژور رو خاموش کردم و چاقو رو توی میزم گذاشتم چراغ اتاق رو
روشن کردم.
دانلود رمان فریبکار مرگ با فرمت پی دی اف
منبع : سایت رمانکده
Leave a Reply