دانلود رمان شراب تلخ
پلک های تبدارم رو روی هم گذاشتم و سرم رو به پشتی صندلی تکیه دادم. سعی کردم اتفاقات چند دقیقه پیش رو از ذهنم پس بزنم ولی مگه ممکن بود! ضربان قلبم به اوج رسیده بود و هر چقدر هم نفس عمیق میکشیدم بی فایده بود…..
نام رمان : رمان شراب تلخ
نویسنده : پردیس نیک کام
طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده
تعداد صفحات : 218 صفحه
ژانر : رمان عاشقانه
تاریخ : ……….
قسمتی از رمان :
با توقف اسانسور چمدون رو مجدد دنبال خودم کشیدم و وارد راهروی خلوت هتل شدم.
دونه به دونه شماره اتاق هارو چک کردم و به محض پیدا کردن اتاقم کارت ورود رو مقابل حسگر گرفتم.
چراغش سبز شد و در اروم باز شد.
وارد فضای تاریک اتاق شدم و با چرخوندن دستم روی دیوار کلید برق رو بعد از کمی گشتن مابین تاریکی پیدا
کردم.
شالم رو کنار زدم و اروم دکمه های پالتو شکالتی رنگم رو باز کردم.
با وسواس نگاهی به روکش های روشن تخت انداختم و پالتو رو کامل از تنم در اوردم.
کلیپس رو از ال به الی موهام بیرون کشیدم و دستم رو بین موهام حرکت دادم.
چمدون رو روی زمین خوابوندم و کنارش زانو زدم.
با صدای تلفن دستم روی زیپ چمدون خشک شد.
بدون اینکه اهمیتی بدم زیپ رو تا اخر کشیدم و نگاهم روی لباس ها چرخید و دستم به سمت حوله ام رفت.
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
قسمت دیگر از داستان
رمان شراب تلخ
گاهی دلگیر میشد و شکایت میکرد اما من کارم را انجام میدادم.
اصال همین بداخالق بودن هایش از او برای من اسطوره ساخته بود. مگر میشود زن باشی و مانند مرد ها رفتار کنی؟
حال و روز امشبش…. اولین باری بود که انقدر اشفته میدیدمش.امشب چشم هایش خاموش بود!
درد داش… حسش میکردم.
اما مثل همیشه انقدر مرموز بود که جرئت نفوذ نداشتم.
صبر و سکوت تا ارام شدنش بهترین کاری بود که میتوانستم انجام دهم.
چند بار دستم رفت که زنگ بزنم به همان دختری تازه مالقاتش کرده بودم… اسمش چه بود؟ اهان نازنین! اما ترس از
ناراحت شدن و رنجیدن نسرین به جانم می افتاد و پشیمان میشدم.
دوست نداشنت کسی در مسائل خصوصی اش دخالت کند و این را خوب میدانستم. انا اشوبی که در دلم برای حالش
داشتم را چه میکردم؟
دانلود رمان شراب تلخ با فرمت پی دی اف
منبع : سایت رمانکده
Leave a Reply