دانلود رمان دزد دل
کرده؛ تا پیدا شود کسی که غمش را درک کند. میخواهد مبارزه کند، اما طرف مبارزه را نمیشناسد. هر چی دم دستش میآید
را به غارت میبرد. خواهد رسید روزی که دلی را بدزدد؟ کمند قصه ها راه گم کرده است. رهنما پیدا خواهد شد؟ کسی دردش را
تسکین خواهد داد ؟
نام رمان : رمان دزد دل
نویسنده : نرگس واثق
طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده – سایه
تعداد صفحات : 386 صفحه
ژانر : رمان عاشقانه
تاریخ : ……….
قسمتی از رمان :
من خودم خیلی پوست سفید داشتم که این آفتاب هم روش اضافه میکرد! دستم رو سایه بان چشمم گرفتم. چشمچشم
میکردم تا یک شکار پیدا کنم ولی زهی خیال باطل! امروز نمیخواستم دست خالی برگردم اونم که تولد هرمز بود. ایستگاه آخر
رسید اوتوبوس ایستاد با عصاب داغون و قابلیت پاچه گیری بلند پایین شدم. من چطور طرف اون طفل معصوم ببینم؟
کیفم رو محکم رو شونم جا به جا کردم و قدمهامم با عصبانیت و تند برمیداشتم. سرم پایین بود و مدام با خودم غرغر
میکردم ، که ناگهان به یک چیزی سفت برخوردم. چشمهام رو از زور درد بستم و در حالی که بین زمین و آسمان معلق بودم
بی فکر و با صدای بلند گفتم :
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
قسمت دیگر از داستان
دانلود رمان دزد دل
صدای خنده ای که به گوشم رسید باعث شد چشمهام تا درجه ی آخر از هم باز بشه .
یا خود خدا این کی بود؟ بی شرف عجب خنده ای هم داشت!
متوجه لباسهاش شدم قیمتی بود! پس شکار خوبی برای امروز من میتونست باشه تمام حواسم پی کارم بود. که چشمم به
چشمهای سبز و وحشیش برخورد کرد. اولین بار بود دست پام رو گم کرده بودم. قدری این اتفاقات زود رخ داد؛ که یادم رفت
کسی سرم رو بر گردوندم که دیدم ای داد بی داد بی شرف شدم رفت. » لا الله الا الله « متوجه وضعیت که هستم باشم. با صدای
من وسط جاده بغل یک نامحرم ای خدا من رو بکُش !
دانلود رمان دزد دل با فرمت پی دی اف
منبع : سایت رمانکده
Leave a Reply