دانلود رمان تحسر
تحسر حکایت افسوس هاست، حکایت دل هایی که شکست، خون های ریخته شد و قلبی که اسیر آتش عشق شد و خاکسترش ققنوس وار برخاست. کریستوفی که درگیرِ افکارِ درهم و کنجکاوش گرفتار آهویِ جسور و حق خواه قجری می شود و میرزا کریمی که دیواری است از خودخواهی و تکبر و خواهان آهو… این جدل به نفع چه کسی است؟ کریستوف یا میرزا کریم؟
نام رمان : رمان تحسر
نویسنده : جانا و فروهر – انارام
طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده- mahdieh saadi
تعداد صفحات : 151 صفحه
ژانر : عاشقانه
تاریخ : ……….
قسمتی از رمان :
بلدم. اون سماور، اونم استکان. شما فقط بشین و حواست به اون بارِ شیشه ت باشه. ملتفت شدی یا نه
دقایقی به سکوت گذشت؛ سپس فخرالملوک با نارضایتی در جایش تکان خورد و سرِ درد و دلش را باز کرد :
راستش خان، ما الان سه چهارساله که ازدواج کردیم
این چند سال مثلِ یک عمر واسم گذشته. نه که شما بد باشین ها نه!
ولی « خب بالاخره شمام مثل آقام و داداشام پسر دوستین و خب نمی شه کاریش کرد. همه خواهرامم که از دم دختر زان.
واسه همینم آقام منو با خانواده شما وصلت داد ؛ چون شما همه خواهر و برادراتون پسرزا بودن. ولی من دلم مثل سیر و سرکه می جوشه،
». حشمت خان اگه بچه دختر باشه چی؟ من همه ترسم از اون روزیه که شما بخاطر همین بخوای از من رو برگردونی
حشمت به پوست شفاف و جوانِ فخرالملوک نگاه کرد و با مهربانی گفت :
فخری خانوم! نفوس بد نزن دیگه. ان شاالله که پسره. یه شاخ شمشادی تحویل جامعه بدم که خدا پدرتو بیامرزه از زبون مردم «
» . نیفت
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
قسمت دیگر از داستان
دانلود رمان تحسر
در و دیوارِ ولایت در سکوتی مهیب فرو رفته بود. به جز انوار زردفام که به دیوار هایِ کاهیِ کاروانسرا وصل شده بود؛
روشنایی دیگری به چشم نمیخورد. تا فرسخ ها دور تر خاک و خل فضا را در برگرفته بود و کاروانسرا مملوء از مسافرانی بود که از
سرزمین هایِ دور و نزدیک آمده بودند و با آرامش خاطر، دراز کشیده و به سقف نگاه می کردند؛ غافل از آهویِ آرامی که بالا یِ
پله ها یِ کاهی ، فارغ از همه چیز، بر لب ۀ بام در آغوش پروردگارش تکیه زده بود و درد و دل می کرد.
دانلود رمان تحسر با فرمت پی دی اف
منبع : سایت رمانکده
Leave a Reply