دانلود رمان اسیر نگاهت شدم
مانیا دختر پرشور و اما مغرور…آراد درد دیده و مغرور…آیا میشه این دوتا آدم که پر از غرورن بهم برسن!اصلن مگه تو عشق و عاشقی غرور معنایی داره؟
نام رمان : رمان اسیر نگاهت شدم
نویسنده :مریم قاسمی
تعداد صفحات : 503 صفحه
ژانر : عاشقانه
تاریخ :……..
قسمتی از رمان :
چشمم ب صفحهی مانیتور کامپیوتر بود و خودم تو عالم دیگه سیر میکردم …خدای من باورم
نمیشه چطور قبول شدم ینی بالاخره شد..از بس جیغ داد زدم ک یادم رفت واسه ترانه سرچ کنم
ببینم اونم قبول شده یا ن ک با سیلی ک تران بهم زد ب خودم اومدم.
_هااا چته دیوونه نمیبینی قبول شدم
ترانه:خو خره ببین من قبول شدم یانه من دارم از استرس میمیرم این واسه جیغ و داد میکنه
_مطمئنم توم قبول شدی چون باهم تلاش کردیم
ترانه_ایییی زود باش دیگه کم فلسفه بباف
زود اسم ترانه و کدشو زدم خدا یا خودت کمک کن باهم ی جا قبول شده باشیم
_وااااااای خدااااااا..تران ببین قبول شدی اونم تو ی دانشگاه باهم دیگه…من و تو
تران: ینی بازم باهم خدایا شکرت منو از دوست جونیم جدا نکردی
_اوه اوه اینقد منو میخوای خو از قبل میگفتی
ترانه: خیلی بیشعوری ینی نمیدونی چقد خاطرت واسم عزیزه
_میدونمممم عزیزم شوخی بود حالا بدو بیا زنگ بزنیم خونواده هامون
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
قسمت دیگر از داستان
اسیر نگاهت شدم
بذار هرجا میخواد ببره
مثل اردک پشت سرش راه افتادم ولی اون همچنان دستمو گرفته بود فشار میداد طوری که
احساس میکردم هرآن ممکنه صدای خورد شدن استخوان هام بیان.
رفتیم پشت ساختمون باغ!
تا حالا اینجا رو ندیده بودم.همه جا تاریک بود و بعضی از چراغ ها روشن بودن.
سکوت بدی اونجا رو احاطه کرده بود و صدای موزیکی که میومد ضعیف تر اون چیزی بود که
فکرشو میکردم.
گوش سپردم به صدای جیرجیرک ها همیشه ازشون متنفر بودم موجود های چندش…
رفت سمت یکی از درختا محکم به طرف درخت پرتم کرد و غرید:
اراد:تا الان کجا بودی هان؟تو بغل اون مرتیکه بودی.
چشمام گرد شد.این داره واسه خودش چی بلغور میکنه.
تا خواستم چیزی بگم سریع گفت:
اراد:خفه شو….خفه شو..نمیخواد مظلوم نمایی کنی دیگه گولتو نمیخورم.باید میفهمیدم عشقت
دروغه.!
دانلود رمان اسیر نگاهت شدم با فرمت پی دی اف
منبع : سایت رمانکده
Leave a Reply