دانلود رمان جذاب شروع همراه با عشق
الیکا دختری شیطونه که به خاطر اشتباهاتش همه اونو میدونن و مقصر این موضوع هم پدرشه اون به خاطر اذیت های پسر خالش برای ازدواج تصمیم میگیره خونه مجردی بگیره اما اونجا هم اذیت هایی از طرف پسر خالش میشه که اونو میترسونه
نام رمان : رمان شروع همراه با عشق
نویسنده : الیکا
طراحی و صفحه آرایی : سایت رمانکده
تعداد صفحات : 108 صفحه
ژانر : عاشقانه
تاریخ : ……….
قسمتی از رمان :
بیخیالش شدمو رفتم داخل بابای نیلا بهم گفت دختر عزیزشون زیر قولش زده و رفته برا کارش وسیله بگیره خیلی حرسم گرفت از این کار نیلا از اونجا اومدم بیرون چشمم خورد به اون دوتاپسر گفتم بزار ببینم چی میشه امتحانش می کنم ببینم چی میشه رفتم جلو رو به پسرا وگفتم
-ببخشید اقایون می تونم باهاتون صحبت کنم
یکی از اونا با لبخند ارومی گفت
-بله بفرمایید
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
قسمت دیگر از داستان
دانلود رمان های جذاب
-میشه بریم داخل ماشینم
با تعجب به هم نگاه کردند و یکی از اونا گفت
-بریم و
را ماشینو بهشون نشون دادم هر دوسوار شدن منم سوار شدم شروع کردم به حرف زدن
-شما دنبال یه خونه میگردید درسته
-بله چطور
-من حاضرم یه خونه بزرگ با تمام امکانات تو بهترین نقته شهر بهتون بدم
با تعجب بهم نگاه میکرد ولی اون یکی با پوزخندی گفت
-بعد به جای این چی از ما می خواید
برگشتم سمتش و گفتم
-اون خونه مال منه من اونجا تهنا زندگی میکنم وکسایی هستن که بخوان منو بترسونن برای همین از شما می خوام که همراه من توی اون خونه بزرگ زندگی کنید
-با شما
-مشکلش چیه
-هیچی فقط باید فکر کنیم
خواستن پیاده بشن که زود شمارمو نوشتمو گرفتم جلوش
-تا امشب تاامشب وقت دارید
-باش فعلا خداحافظ
بعدم برگشت سمت پسر پروهه وگفت
-مهیار بریم دیگه
-بریم داداش
باهم از ماشین پیاده شدن منم راه افتادم سمت بازار می خوام بدون نیلا برم خرید خوش بگذرونم تو راه به فکر اون دوتا پسر بودم واقعا دلم می خواست بیان پیشم تا دیگه از اون ارشام مریض نترسم تا به خودم اومدم جلوی پاساژ بودم پیاده شدمو راه افتادم کلی لباس خریدم چندتاهم مانتو وشال دیگه خیلی خسته شده بودم رفتم یه غذایی بخورم داخل یه رستوران شدمو کباب سفارش دادم از اول تا اخر که نشسته بودم زیر نضر چندتا پسر که سر یه میز نشسته بودن بودم اصلا نفهمیدم چی خوردم زود از اونجا اومدم بیرون جلو ماشینم بودم ولی این دیوونه ها نگاهش میکردم نه ماشینو ول کن ..
منبع : سایت رمانکده
Leave a Reply