
رمان آدم و حوا
نمی دانی که لبخندت خلاصه اي از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده براي استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده….
نام رمان : رمان آدم و حوا
نویسنده : گیسو پاییز کاربر انجمن نودهشتیا
تعداد صفحات : 453 صفحه
ژانر : عاشقانه
تاریخ : ……..
قسمتی از رمان :
وضو گرفتم نمازم رو بخونم که همون موقع رضوان زنگ زد و ساعت قرارش با نرگس رو گفت و آخرش
اضافه کرد قرار شده امیرمهدي بیاد دنبالمون . و ما رو ببره
.
داشتم از شدت ذوق پس می افتادم . طوري که مامان اخمی بهم کرد و ذوقم کور شد
.
مامان
–
خوبه که با خدا قول و قرار داري وگرنه معلوم نیست می خواستی چقدر
ذوق کنی ؟
خودم رو مظلوم کردم.
من
–
دختر به این خوبی
!
مامان– به جاي این ذوق کردنا و این مظلوم بازیا بگو کی بگم این خواستگارا بیان ؟
اخمی کردم
.
من
–
واي مامان . یه امروز حال من رو نگیر . بذار براي بعد تو رو خدا
…………………………………………………………..
…………………………………………………………..
قسمت دیگر از داستان
رمان آدم و حوا
من–همه شون براي من محترمن . ولی یه چیزایی این وسط هست که نگرانم می کنه . که نمی ذاره راحت تصمیم بگیرم و بگم تا آخرش هستم
.
امیرمهدي– خیلی مهمن ؟
من– آره . مهمن . یعنی براي من مهمن .
سري تكون داد که حس کردم منظورش اینه که ادامه بدم .
من– این اختلافاتی که بینمونه … یعنی این تفاوت ما یه جاهایی مثل سنگ جلوي پامون می شه مانع ….
منظورم اینه که
…
مونده بودم چه جوري باید بگم که پرید میون حرفم .
امیرمهدي– رك بگین . با حاشیه رفتن از موضوع دور می شیم
.
دوباره نفسی گرفتم
.
کمی به سمت مخالف چرخیدم تا بتونم راحت حرف بزنم . نگاه کردن بهش مانع می شد رك حرف بزنم
.
من – اگه من بهت جواب بله بدم ، با مهمونیاي مختلط خونواده ي من می خواي چیكار کنی ؟ می خواي نیاي ؟ و منم باید قیر خونواده م رو بزنم ؟
همونجور که تو عموت رو دوست داري منم عموم رو دوست دارم . دلم می خواد سالی دو سه بار ببینمش یا از حالش خبر داشته باشم ! من نمی تونم براي همیشه قید خونواده م رو بزنم
.
باز کمی چرخیدم . انگار ازش خجالت می کشیدم .
من – من عاشق رقصم . با این اعتقادات تو ، من باید رقصیدن رو کنار بذارم ؟ آهنگ هایی که دوست دارم گوش نكنم ؟ من همیشه آرزوم بوده شب عروسیم با شوهرم بین جمعیت مهمونا برقصم .
یعنی این آرزو رو باید به گور ببرم امیرمهدي ؟ من عاشق رقص دو نفره ي عروس دومادا هستم به خصوص وقتی عاشقانه همدیگه رو نگاه می کنن یا وقتی
که عروس با عشق سرش رو می ذاره رو سینه ي شوهرش .
یه قدم ازش دور شدم
دانلود رمان آدم و حوا با فرمت پی دی اف
منبع : سایت نود و هشتیا
Leave a Reply